و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...