ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
شبیه ذره از خورشید میگیرم صفاتم را
و قطرهقطره از حوض حرم آب حیاتم را
برای از تو سرودن، زبان ما بستهست
که در برابر تو، شعر، دست و پا بستهست
رو به زیبایی او چشم تماشاست بلند
سمت بخشندگیاش دست تمناست بلند
بر مزاری نشست و پیدا شد
حس پنهان مادر و فرزند
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
باز هم آب بهانه شد و یادت کردم
یادت افتادم و با گریه عبادت کردم
چند روزیست فقط ابر بهاری شب و روز
ابر گریانی و جز اشک نداری شب و روز