ای بنای حرم عدل و امان را بانی
ای ز انوارِ تو، آفاق همه نورانی
رود از راز و نیاز تو حکایت میکرد
نور را عمق نگاه تو هدایت میکرد
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان
شهر بیداد رسیدهست به اوج خفقان
گرچه سوز همه از آتش هجران تو بود
رمز آزادی توحید به زندان تو بود
یادتان هست نوشتم که دعا میخواندم
داشتم کنج حرم جامعه را میخواندم