شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم، مسلمان میشد
راه گم کردی که از دیر نصاری سر در آوردی
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی
تا صبح علی بود و مناجات شَبش
در اوج دعا روح حقیقتطلبش
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
چشم وا کن اُحُد آیینهٔ عبرت شده است
دشمن باخته بر جنگ مسلط شده است