چقدر ها کند این دستهای لرزان را؟
چقدر؟ تا که کمی سردی زمستان را...
مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است
چرا سکوت کنم سینهام پر از سخن است
اینان که ز عرصۀ بلا میگذرند
با زمزمۀ سرود «لا» میگذرند
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را
بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس