هرچند عیان است ولی وقت بیان است
عشق تو گرانقدرترین عشق جهان است
سخت است چنان داغ عزیزان به جگرها
کز هیبت آن میشکند کوه، کمرها
افتاده در این راه، سپرهای زیادی
یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی
برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفتهترین خاطرۀ دور و برش را
زرد اﺳﺖ بهار ﺑﺸﺮ از ﺑﺎد ﺧﺰانی
ﭘﯿﺪاﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮن ﻣﯽﺧﻮرد اﯾﻦ ﺑﺎغ، نهانی
باید که تن از راحت ایام گرفتن
دل را، ز صنمخانۀ اوهام گرفتن