باز جاریست خیابان به خیابان این شور
همقدم باز رسیدیم به میدان حضور
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غمِ تشنگیات اشک چکیدن دارد
ای هلالی که تماشای رخت دلخواه است
هله ای ماه! خدای من و تو الله است
آمدی و دل ما بردی و رفتی ای ماه!
با تو خوش بود سحرهای «بِکَ یا الله»
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست
دل سوزان بُوَد امروز گواه من و تو
کز ازل داشت بلا، چشم به راه من و تو