هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
خوشا که خط عبور تو را ادامه دهیم
شعاع چشم تو را تا خدا ادامه دهیم
که مینَهد مرهم، داغ سوگواران را؟
که جمع میکند این خاطر پریشان را؟
دقیقههای پر از التهاب دفتر بود
و شاعری که در اندوه خود شناور بود