در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
تقسیم کن یک بار دیگر آنچه داری را
در سجدۀ خود شور این آیینهکاری را
باید به دنبال صدایی در خودم باشم
در جستجوی کربلایی در خودم باشم
هرچند درک ناقص تاریخ کافی نیست
در اینکه حق با توست اما اختلافی نیست
مِنّی اِلَیْکِ... نامهای از غربت ایران
در سینه دارم حرفهایی با تو خواهرجان
آری همین امروز و فردا باز میگردیم
ما اهل آنجاییم، از اینجا باز میگردیم
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی