چندین ستاره در حرم آن شب شهید شد
شب آنچنان گریست که چشمش سفید شد
آه از خزان این حرم و باغ پرپرش
این داغ جانگداز که سخت است باورش
نقاره میزنند... چه شوری به پا شدهست؟
نقاره میزنند... که حاجتروا شدهست؟
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود