با دشمن خویش روبهرو بود آن روز
با گرمی خون غرق وضو بود آن روز
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
آتش چقدر رنگ پریدهست در تنور
امشب مگر سپیده دمیدهست در تنور؟
آیینه شدهست دم به دم حیرتیات
گشته سپر حسین، خوش غیرتیات
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود