گل میکند لبخند تو مهمان که میآید
باز است آغوش تو سرگردان که میآید
امسال دوریم از تو... لابد حکمتی دارد
باشد، ولی عاشق دل کمطاقتی دارد
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
مانند گردنبند دورِ گردن دختر
مرگ اين چنين زيباست، از اين نيز زيباتر
باید به دنبال صدایی در خودم باشم
در جستجوی کربلایی در خودم باشم
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
مانند باران بود و بر دلها ترنّم داشت
مانند چشمه لطف سرشارش تداوم داشت