پیوسته نماز در قیام است حسین
هفتاد و دو حج ناتمام است حسین
دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
شام تو پر از نور سحرگاهی شد
خورشید خدا به سوی تو راهی شد
آه ای بغض فروخورده كمی فریاد باش
حبس را بشكن، رها شو، پر بكش، آزاد باش
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست