در عصر نقابهای رنگی
در دورۀ خندههای بیرنگ
بخوان از سورۀ احساس و غیرت
بگو از مرد میدان مرد ملت
میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
کوچههامان پر از سیاهی بود
شهر را از عزا درآوردند
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند