میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
با دردهای تازهای سر در گریبانم
اما پر از عطر امید و بوی بارانم
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم