باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
زمين را میکشند از زير پامان مثل بم يک روز
نمیبينيم در آيينه خود را صبحدم يک روز
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم
چه شعبانالمعظم، چه محرّم دوستت دارم
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه
غسل در خون زده احرام تماشا بستند
قامت دل به نمازی خوش و زیبا بستند