ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان
چون گوهر در سینۀ دریا پنهان
گریه بود اولین صدا، آری!
روز اول که چشم وا کردیم
عمریست بیقرار، به سر میبریم ما
بر این قرار تا نفس آخریم ما
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست
ما همه از تبار سلمانیم
با علی ماندهایم و میمانیم