میخواستم بیای با گلای انار
برات کوچهها رو چراغون کنم
مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
از ابتدای کار جهان تا به انتها
دیباچهای نبود و نباشد بِه از دعا