باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
غسل در خون زده احرام تماشا بستند
قامت دل به نمازی خوش و زیبا بستند
گر زن به حجاب خویش مستور شود
از دیدۀ آلوده و بد دور شود