شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

نِعمَ القادِرُ اَلله

اگر دینی‌ست باقی در جهان بی‌شبهه دین توست
یداللهی که می‌گویند خود در آستین توست..

تو حتی قادری خورشید را زیر نگین آری  
که «نِعمَ القادِرُ اَلله» خود نقش نگین توست

چراغی در جهان گر هست جز نور منیرت نیست  
اگر در جان ما عطری‌ست عطر یاسمین توست

تمام خاک ایران را به پایت با رضا ریزیم
اگرچه مرو تا بغداد جزئی از زمین توست

نه رسم معتصم ماند و نه تلخی‌های اُمُّ الفضل
اگر شعری به جا مانده‌‌ست، شور دلنشین توست

جوادُالحقِّ اِشفَعنی، تقی‌ُّالعشقِ ادرکنی  
اگر علم و یقینی هست از علم‌الیقین توست