اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
تابید بر زمین
نوری از آسمان
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
دور تا دور حوض خانهٔ ما
پوکههای گلوله گل دادهست