اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
آمدی، بوی آشنا داری
آمدی از دیار آتش و دود
به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!