ای نامۀ سر به مهر مکتوم
ای مادر صبر، ام کلثوم!
ای که وجود پاک تو آیینۀ زهراست
هر جا تو باشی اسم بابایت علی آنجاست
زینب صُغراست او؟ یا مادر کلثوم بوده؟
یا خطوط درهم تاریخ نامفهوم بوده؟
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
هرچند درک ناقص تاریخ کافی نیست
در اینکه حق با توست اما اختلافی نیست
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند