پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران
به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران
عالم و فاضل و فرزانه و آزاداندیش
خالص و مخلص و شایسته و وارسته ز خویش
اَلسَّلام ای خادم اسلام و قرآن، اَلسَّلام
ای عَلَم در عِلم، ای علامۀ عالیمقام
کجاست آن که وجودش مطاف هر دل بود
و با شکوهتر از آفتابِ ساحل بود
او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
ای کوی تو، کعبۀ خلایق
طالع ز رخ تو، صبح صادق