سرو است و به ایستادگی متهم است
از شش جهت آماج هزاران ستم است
بر شانۀ یارش بگذارد سر را
بردارد اگر او قدمی دیگر را
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
من در بر کشتی نجات آمدهام
در ساحل چشمۀ حیات آمدهام
افسوس که این فرصت کوتاه گذشت
عمر آمد از آن راه و از این راه گذشت
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
ماه رمضان دیده به ما دوخته است
ماهی که چراغ رحمت افروخته است
اصحاب حسین در خطر، میمانند
امثال حبیب بیشتر میمانند
سبزیم که از نسل بهاران هستیم
پاکیم که از تبار یاران هستیم
پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید
در جان وطن بهار امید دمید
در شهر شلوغ، خلوتی پیدا کن
در خلوت خود قیامتی برپا کن
اینان که ز عرصۀ بلا میگذرند
با زمزمۀ سرود «لا» میگذرند
تا نام تو را دلم ترنّم کردهست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کردهست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
امروز وطن معنی غم را فهمید
با سایهٔ جنگ، متّهم را فهمید
از خیل دلاوران گسستن نتوان
با روح خدا عهد شکستن نتوان
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
عید است و دلم خانۀ ویرانه بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه بیا
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن