ماییم و شکوهِ نصر انشاءالله
قدس است و شکستِ حصر انشاءالله
وقتی که زمین هنوز از خون دریاست
در غزه، یمن، هرات... آتش برپاست
باید سخن از حقیقت دین گفتن
از حُرمَت قبلۀ نخستین گفتن
طوفان خروش و خشم ما در راه است
سوگند به آه، عمرتان کوتاه است
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
داغ تو اگرچه روز را شام کند
دشمن را زهر مرگ در کام کند
هر چند غمی به چشم تو پنهان است
در دست تو سنگ و در دلت ایمان است
پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید
در جان وطن بهار امید دمید
اینان که ز عرصۀ بلا میگذرند
با زمزمۀ سرود «لا» میگذرند
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
هی چشم به فردای زمین میدوزی
افتاد سرت به پای این پیروزی
همواره نبرد حق و باطل برپاست
هر روز برای مسلمین عاشوراست
هر آب که جاری اَست چون خون سرخ است
هر شاخه که سبز بود، اکنون سرخ است