چهل شب است که پای غم تو سوختهایم
به اشک خویش و نگاه تو چشم دوختهایم
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
ای بهانۀ عزیز!
فرصت دوبارهام!
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش