ناگهان پر میکشی دریا به دریا میروی
آه ای ابر کرامت تا کجاها میروی
من آمدم کلماتت به من زبان بدهند
زبان سادۀ رفتن به آسمان بدهند
تا چند از این داغ لبالب باشیم
در آتشِ آه و حسرت و تب باشیم
بستهست همه پنجرهها رو به نگاهم
چندیست که گمگشتۀ در نیمۀ راهم