بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
یا ازلیَّ الظُّهور، یا ابدیَّ الخفا
نورُک فوقَ النَّظر، حُسنُک فوقَ الثنا
ما طائر قدسیم، نوا را نشناسیم
مرغ ملکوتیم، هوا را نشناسیم
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
کربلای عمر هرکس بیگمان خواهد رسید
روز عاشورای ما هم یک زمان خواهد رسید