امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها