حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان