حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان