سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما