و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود