خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود