سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت