هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست