شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
مه و خورشید تابیدهست در دست
و صد دریا زلالی هست در دست
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
عصمت بخشیده نام او دختر را
زینت بخشیده شأن او همسر را
معنای شکوهِ در قیام است حبیب
پا منبری چند امام است حبیب
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست