گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست