شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود