قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود