سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
این جوان کیست که در قبضۀ او طوفان است؟
آسمان زیر سُم مرکب او حیران است
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری