هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید