با علمت اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان تو را میسر گردد
حُسنِ یوسف رفتی اما یاسمن برگشتهای!
سرو سبزم از چه رو خونین کفن برگشتهای؟
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفتهترین خاطرۀ دور و برش را
اگرچه در شب دلتنگی من صبح آهی نیست
ولی تا کوچههای شرقی «العفو» راهی نیست