غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است