من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است