امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است