شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه برنگذرد
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست