از کار تو تا که سر درآورد بهشت
خون از مژگان تر درآورد بهشت
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید
گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت
آمد ندا حبیبۀ داور بخوانمت