ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یکسر از اوست...
فرخنده پیکریست که سر در هوای توست
فرخندهتر سریست که بر خاک پای توست
گر بسوزیم به آتش همه گویند سزاست
در خور جورم و از فضل توام چشم عطاست
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار